یاد گرفتم...

آنچه آموختم تقدیم به شما.

یاد گرفتم...

آنچه آموختم تقدیم به شما.

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برن» ثبت شده است

https://www.haus-der-religionen.ch/


اول آگوست، روز ملی سوئیس، مهمترین و بزرگترین جشن در این کشوره. دیروز، به دعوت همسایه‌م که هماهنگ کننده‌ی مراسم این روز در خانه‌ی مذاهب بود، برای اولین بار به این مرکز رفتم.


این مرکز در سال ۲۰۰۱ با هدف ایجاد محیط مناسب برای مراسم مذهبی اقلیت‌هایی که قادر به ایجاد و نگهداری چنین مکان‌هایی نیستند تاسیس شد. بر اساس توضیحات همسایه‌م که نقش تورگاید من رو داشت، مذاهبی که محل مناسب عبادت در شهر دارند، مثل یهودی‌ها، مسیحی‌های کاتولیک، بهایی‌ها و مسلمانان شیعه و سنی، فقط می‌تونند یک ویترین در این مرکز داشته باشند که نمادهای خودشون رو به نمایش بذارند. اما مهاجران مذهبی که چنین مکانی ندارند و همچنین توان تاسیس و نگهداری آن رو هم ندارند، می‌تونند در اینجا جمع بشند و اتاقی رو متناسب با محل عبادتشون آماده کنند. به نظر من با اینکارشون از یک طرف حس رضایت رو در مهاجرها که عمدتا هم پناهنده هستند به وجود میارند و از طرف دیگه به اونا یاد میدند اینجا کشوریه که «باید» یاد بگیرند با «دیگرکیشانشون» چه‌جوری تعامل محترمانه داشته باشند.




عکس بالا ورودی این مرکزه که در سمت راست تصویر مسجد هست (به دلیل مخالفت مردم با نصب مناره اینجا مساجد نباید مناره داشته باشن) و سمت چپ هم معبد هندوهاست (که خیلی هم پر زرق و برقه). مسجدش توسط مسلمانان مهاجر شرق اروپا اداره میشه و خیلی خلوت و ساده هست مثل یه مسجد معمولی. نکتهی جالب اینجا بود که روی دیوارهاش نقاشیهایی شبیه نوارهای محرم ما بود ولی به جای اسم ائمه، اسامی پیامبرهایی که در قرآن آمدهاند نوشته شده بود. نمیدونم به خاطر اتحاد بود یا واقعاً اینا بعد از پیامبر کسی رو نمیشناسن. این مسلمونای شرق اروپا به شدت طفلکن و واقعاً چیزی از اسلام به جز قرآن نمیشناسن. مثلاً دیشب خوانندهی ۱۸ سالهی جشن یه دختر مسمان آلبانیتبار بود!!!! که با افتخار به من معرفیش میکردن (من چی بگم خب!). معبد هندوها (که بودایی نیستن، اشتباه نشه) به شدت رنگی پنگی و پر از مجسمههای عجیبه. این معبد توسط پناهندههای سریلانکاییهای راهاندازی و اداره میشه. به خاطر پرهزینه بودن این معبد، کلی تلاش کردن و میکنن تا فاند (شبیه همون صدقه خودمون) جمع کنن تا بتونن زرق و برق داخلش رو فراهم کنن. حتی یه رستوران گیاهی راهانداختن داخلش که از درآمد اون به نفع معبد استفاده کنن. به نظر من پشتکارشون عالیه! به خاطر خوشگل بودن فضا و همینطور لباساشونِ، خیلی بازدید کننده دارن.


راجع به اتاقای داخلش بعداً مینویسم. ببینم میتونم برم عکس از داخل بردارم ؛)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۵
ساره عطایی

توی این پست می خوام درباره ی خرید در برن بنویسم که البته برای کل سوییس هم مفیده. سعی میکنم به مطالبی بپردازم که کمتر در وبلاگ ها و سایت های دیگه پیدا میشه: خرید اسلامی!


فرانک سوییس

با وجود اینکه سوییس جزء پیمان شینگن هست اما عضو اتحادیه ی اروپا نیست و بنابراین واحد پول متفاوتی داره که بهش میگن فرانک سوییس. هر فرانک ۱۰۰ سنت هست. سکه هاشون ۵، ۱۰، ۲۰ سنت و ۱/۲ ، ۱، ۲ و ۵ فرانک هست که در تصویر زیر می بینین. سکه ی ۱/۲ فرانکی برای من عجیب بود. به خصوص اینکه اندازه ش مثل ۵ فرانکی هست. اسکناس ها هم ۱۰، ۲۰، ۵۰، ۱۰۰، ۲۰۰، ۵۰۰ و ۱۰۰۰ فرانکی هست.





یکی از اولین دغدغه‌های هر مسلمونی در یک کشور غیر اسلامی تهیه غذای حلاله. اولین مورد گوشته که در سوییس به دلیل ممنوعیت ذبح به شیوه حلال از کشورهای همسایه مثل آلمان وارد می‌شه. گوشت و مرغ و کلاً هر جنس حلالی رو می‌تونید از فروشگاههای ترک تهیه کنید که در سوییس دو فروشگاه زنجیره‌ای به نامهای ALIMA و MERDEN وجود دارن. رستوران‌های حلال هم در برن وجود دارن که می‌تونید لیستش رو اینجا ببینید.


ژلاتین یکی از متداول‌ترین موضوعاتی که خیلی از افراد حتی مذهبی نمی‌دونن . خیلی از ما برای بچه‌ها از خارج از کشور سوغاتی پاستیل میاریم و یا حتی در داخل تأکید داریم برای بچه‌هامون مارش مالو ، آدامس یا پاستیل خارجی بخریم. حالا اگه این خارج ترکیه باشه خوبه چون کشور اسلامیه ولی کشورهایی مثل ایتالیا رو من پاستیلاشون رو توی بازار ایران دیدم!!!! 


اما قضیه‌ی ژلاتین: تقریبا تمام ژلاتین تولید شده در دنیا از خوکه. اخیراً به دلایل مذهبی برای مسلمونها و یهودیها محصولات ژلاتینی از ماهی و یا کشتارهای حلال یا کوشر تولید می‌شه. بنابراین هر محصول دارای ژلاتین (مثل پاستیل، آدامس، مارش مالو، بعضی از ماست‌ها، سس‌ها (شرکت تامی به خصوص)، شیرینی‌ها، بستنی‌ها، پوسته‌ی کپسول‌ها) بدون شک حرامه مگر روی جنس نوشته باشه که منبع ژلاتینش چیه. یکی از بزرگترین مزیت‌های محصولات سوییس اینه که حتی مواد تشکیل دهنده‌ی مواد داخل اون محصول رو با ذکر کشور تولید کننده نوشته. مثلاً اگر اون محصول دارای قوام دهنده‌ست، توی پرانتز نوشته که مثلاً این قوام دهنده از ذرته یا گندمه و … و از چه کشوری وارد شده. درباره‌ی داروها هم می‌تونید از داروخونه بپرسید و معمولا با روی خوش براتون اطلاعات دارو رو درمیارن.


یه نکته بگم در مورد Gelateria: این یه واژه‌ی ایتالیاییه به معنی یخ که در سوییس برای بستنی استفاده می‌شه و اصلنم ربطی به ژلاتین نداره.


یکی دیگه از نکاتی که مهمه E-number ها هستند که بعضی از اونها حلال نیستن. به لطف مسلمونهای ساکن آمریکا، لیست‌های مفصلی ازشون وجود داره که می‌تونید اینجا ببینید.


یکی دیگه از مطالبی که حتی اگه مسلمون نیستید ازتون خواهش می‌کنم تا می‌تونید به حکم انسان بودنتون نخرید محصولات اسرائیلیه. میوه‌هایی مثل انار که خب می‌نویسن کشور تولید کننده‌ش کجاست و به راحتی می‌تونید نخرید. در کشورهای اروپایی مثل سوییس و آلمان، نوشیدنی‌های محلی خیلی خوبی مثل آب سیب‌های گازدار با کیفیت بسیار بالا وجود داره. پس بیاید و کوکا و پپسی و اینجور نوشیدنی‌ها رو با نوشیدنی‌های محلی جایگزین کنیم. این نوشابه‌ها توی ایران با احتمال بالا واقعی نیستن ولی اینجا پولتون بدون شک توی جیب صهیونیست‌ها می‌ره. پس بیان لطفاً نوشابه نخوریم!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۳ ، ۲۱:۰۲
ساره عطایی

یکشنبه شب ( ۲۸ صفر) یکی از جالترین شبای زندگیم بود. آقای ن (از آوردن اسمشون به دلایل کاملا امنیتی معذورم) یکی از ایرانیان شریف ساکن برن هستند. در تماسی که با ایشون داشتم گفتن که به همراه خونواده تصمیم دارن به مراسم عزاداری آخر صفر (به دلیل کاری بودن روز سه شنبه، مراسم عزاداری امام رضا رو زودتر گرفته بودن) که به همت افغانی های مقیم برن برگزار میشه شرکت کنند. فرصت خوبی بود که هم با خانومشون آشنا بشم و هم یه محیطی مذهبی وصل بشم. خلاصه قراری گذاشتیم و به سمت محل عزاداری حرکت کردیم. جلو یه ساخنمون خیلی بلند که بعدا متوجه شدم خوابگاه دانشجوییه پیاده شدیم. از یه راه به عرض تقریبا ۱.۵ متر که در دو طرفش ستونهای نورانی رنگی بود عبور کردیم و به یه راه پله رسیدیم. هر چه پایین تر می رفتیم ترسم بیشتر میشد. دیوارها پر از نقاشی(همون گرافیتی) های عجیب و غریب که زیر پلها یا اطراف محلهای شیطان پرستها دیده میشه بود. آخرین پیچ پله ها رو که رد کردیم بوی شله آدمو مست می کرد. کمی که جلو رفتیم دیگهای شله هم پدیدار شدن. از یه در بزرگ که وارد سالن شدیم دیگه ایران بود. سالن پر از پرچمهای دوخت مشهد و قیافه ها همه قیافه های افغانی، ایرانی و پاکستانی بود. در یه لحظه با خودم گفتم چه جالب: گذر از حال و هوای شیطونی به الهی فقط به اندازه ی یه پیچ پله طول کشید! انتخاب بسیار هوشمندی بود: سالن نمایش و دیسکو مجموعه رو اجاره کرده بودن که صدا هم بیرون نره (دیوارها عایقن).

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۳ ، ۲۰:۱۴
ساره عطایی