یاد گرفتم...

آنچه آموختم تقدیم به شما.

یاد گرفتم...

آنچه آموختم تقدیم به شما.

آخرین مطالب

وقتی برای اقامت وارد یک کشور اروپایی عضو اتحادیه اروپا می شی باید چند تا کار رو انجام بدی که البته با توجه به کشور مقصد، نحوه ی انجامش کمی متفاوته ولی اصل کارها یکسانن. همون روزای اول که وارد بشی باید:

1) بری اداره مهاجرت: رفتن به اداره مهاجرت مهمترین کار در همون دو هفته ی اول هست. باید تشریفتون ببرین و register کنید یعنی بگید من اومدم. بعدش هم برای صدور کارت اقامت درخواست بدید که با مصاحبه همراه هست. قرارداد خونه، قرارداد کار یا مدرکی که نشون بده شما در مدت اقامتتون پول دارید،  و مدارک معمولی مثل عکس و پاسپورت و ویزاتون لازمه. اینجا بعد از register کردن بهم یه ساک خوشگل دادن که توش هر اطلاعاتی راجع به زندگی توی برن بخواید هست از حمل و نقل تا نحوه جدا کردن آشغال ها و ....

2

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۳ ، ۱۱:۴۲
ساره عطایی

این دعاییه که من وقتی تازه به شهری وارد میشم خیلی می کنم: خدایا خودت منو پیدا کن! و پشت سرش چند تا فحش آبدار به گوگل مپ و البته مغز محترمم!


تقریبا بدون اغراق روزهای اول که نیاز دارم به ادارات مختلفی سر بزنم، حداقل سه-چهار باری گم میشم به طرز فجیعی که کسی به جز خود خدا نمیتونه پیدام کنه. برن هم استثنا نبود به خصوص اینکه مرکز شهر و حوالی ایستگاه مرکزی راه آهن بسیار پیچیده ست. راه های زیادی برای عبور از ایستگاه وجود داره و هر کدوم به خیابونی متفاوت میرسه تا عملا میانبر باشن اما برای شخص تازه وارد خیلی گیج کننده ست. این پیچیدگی اصلا در گوگل مپ وجود نداره (حق دارم فحش بدم خب؟!) 


خیابونها هم تقریبا همه شبیهن و کلا مغز من هم چندان سیستم ناوبری دقیقی نداره. به خصوص وقتی از شهری بزرگ مثل تهران به شهر کوچکی مثل برن (پایتخت سوییس!) میرم، کلا مقیاس ها توی ذهنم قاطی میشن.


 این عوامل همه دست به دست هم میدن تا بگم: خدایا خودت پیدام کن!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۱:۳۸
ساره عطایی

اطلاعات کلی درباره سوییس را به راحتی میتونید از ویکی پدیا بدست بیارید. به طور خلاصه این کشور سه زبانه هست: آلمانی، فرانسوی و ایتالیایی. هر فرد سوییسی حداقل دو زبان رو می دونه. واحد پولشون فرانک سوییسه که حدودا 0.8 یورو میشه. کشوری ثروتمنده و اقتصادش بر بانک و بیمه می چرخه. ساعت و شکلات سوییس هم در دنیا بسیار معروفه. عمده تبلیغات توی فرودگاه زوریخ هم درباره بیمه و ساعت بود. 


به عنوان کسی که دو سال در آلمان زندگی کرده به وضوح ثروتمندتر بودن مردم سوییس را می بینم. زندگی پر زرق و برق تر، بی خانمان های کمتر و مردمی که شادتر به نظر میرسن. هر چند خوش لباس بودنشون شاید به دلیل همسایگی با ایتالیا و فرانسه باشه.


توی خیابونهای اینجا در مقایسه با آلمان رنگین پوست یا افرادی با موهای مشکی بیشتر دیده میشه که دلیلش میتونه باز هم همسایگی با فرانسه و ایتالیا باشه. 


تا اینجا اطلاعات کلی بود. در پست های بعدی به تجربه های ریزتر می پردازم.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۱:۳۵
ساره عطایی

ماهها قبل از آمدن به سوییس در صفحات وب به دنبال منبعی یا نوشته ای به زبان فارسی یا انگلیسی درباره ی زندگی مسلمانان در این کشور بودم. متاسفانه اطلاعات بسیار ناچیز و یا به زبان آلمانی بودند. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا حد امکان، تجربیات و برداشتهای شخصیم را بنویسم تا شاید روزی دیگران بتوانند استفاده کنند. لطفا توجه کنید که

1) اینها تجربیات شخصی هستند که در طی زمان میتوانند تغییر کنند. پس اگر شما متفاوت فکر میکنید کاملا حق دارید چون شخص دیگری هستید :-)

2) من در برن زندگی میکنم که تقریبا در مرکز واقع شده و زبان مردمش آلمانی با گویش سوییسی هست. شهرهای دیگر حتما متفاوتند.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۱:۳۲
ساره عطایی

این متنودو زبانه مینویسم که ترویج فارسی هم باشه


 داشتم مقاله جدیدمو مینوشتم و مثل همیشه به دنبال کلمه مناسب و اینجور چیزا میگشتم که به کلمه ی ache رسیدم و خوندمش آخه (کلمه ی انگلیسی رو به آلمانی خوند مغزم). یهو به ذهنم رسید چه جالب


I was writing my new paper and as always struggling with finding new words that  I encountered to the word "ache" (read it with german pronunciation: akhe like ach in ach so). Suddenly I noticed what a language Farsi is! Look at the below words


Akheysh: phew

Akhey:  for sympathy like oh....no

Akhe: because in spoken language

Akh: ouch

Ak (hey): damn

A: am.... when you doubt


به نظرم بامزه اومد گفتم پست بذارمش.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۲۵
ساره عطایی

گاو کروی عبارت معروفی بین فیزیکدان هاست و دقیقا نشاندهنده ی اساس روش های حل مسئله در فیزیک است: ساده سازی! چون مسائل طبیعت پیچیده است ( باور کنید خیلی خیلی) و روش هایی ریاضی و امکانات محاسباتی ما محدود. بنابراین مدلسازی، توضیح و درک رویدادهای طبیعت به صورتی که می بینیم غیر ممکن است. به همین دلیل دانشمندها ابتدا آنها را ساده سازی می کنند. یعنی سعی می کنند پدیده ی مشاهده شده را به مسئله های مجزا تقسیم کنند و سپس آنها را مطالعه کنند و در نهایت به هم بچسبانند.


 بگذارید از یک گاو شروع کنیم آنهم فقط ظاهرش و به داخلش یا تحولش (رفتارش در طی زمان) کاری نداریم (این اولین ساده سازی بود: گاو ایستا در حال تعادل). فرض کنید نقاشی هم زیاد بلد نیستیم و کامپیوتر هم نداریم (محدودیت روش ها و امکانات محاسباتی). ساده ترین شکل گاوی که می توانیم داشته باشیم به صورت زیر است

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۵:۰۵
ساره عطایی

همیشه شروع سخته. از وقتی می خوایم به دنیا بیایم و زندگی رو شروع کنیم تا زمانی که می خوایم از این دنیا بریم و باز هم یه زندگی رو شروع کنیم (البته من اینجا فرض میکنم خواننده می دونه من به زندگی بعد از مرگ اعتقاد دارم). هر چقدر مرحله پیش رو به نظرمون سخت تر بیاد، سعی می کنیم دیرتر سراغش بریم. انگلیسیا بهش میگن procrastination . یعنی هی یه کاری رو عقب بندازی و معادل فارسیش هم ظاهرا "فردافکنی" هست. این اتفاق در حساس ترین نقاط زندگی مون بیشتر میفته.نشونش هم اینه که میگیم "حالا باشه......هنوز آماده نیستم"

اوج ظهور این عقب انداخته در نوشتنه، که برای خیلیا سخت ترین (ولی مهمترین) کاره. مثل نوشتن پایان نامه (اوه اوه.....)، یا یک گزارش خیلی مهم یا برای من نوشتن همین چند خط برای آغازیدن این وبلاگ.....

دو سال طول کشید تا من بالاخره اولین پستم رو بذارم. نه اینکه دو سال کار کردم تا این متن رو بنویسم....اصلا....دو سال طول کشید تا دستهای نازنین رو بر صفحه کیبورد بگذارم و با اندکی فشار این خطوط را بتایپم!

اما این مشکل فقط و فقط یک چاره داره: شروع کردن!!!!

این هم از شروع من! حالا نوبت مرحله بعده که مهم اما آسوونتره: ادامه!

فعلا تا ادامه!


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۳۵
ساره عطایی